نقش ازدواج در اخلاق و تربیت 3
اشاره
در بخشهای قبلی این گفت و گو، موضوعات زیر مطرح شد:
رابطه ازدواج با اخلاق؛
شکوفایی استعدادهای انسان در پرتو ازدواج؛
ازدواج و تربیت فرزند؛
تربیت اخلاق اجتماعی؛
پرورش جمال و جلال در نفس زوجین. اینک ادامه گفت و گو:
تعدیل شهوت
یکی دیگر از آثار ازدواج، اعتدال در شهوت است. برای تربیت اخلاق انسان، چارهای جز اعتدال در قوای نفسانی نیست و قوه شهوت، از جملة آن قوا است. اسلام، با رُهبانیّت و ترک ازدواج مقابله کرده است؛ همان طور که شهوتپرستی را هم نکوهش کرده است. قال رسول الله(ص):
النِّكَاحُ سُنَّتِي فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي؛1
ازدواج سنت من است و هر کس از آن اعراض کند، از من نیست.
عن الرضا(ع): قَالَ إِنَّ امْرَأةً سَاَلَتْ أبَا جَعْفَرٍ(ع) فَقَالَتْ أصْلَحَكَ اللَّهُ إِنِّي مُتَبَتِّلَةٌ فَقَالَ لَهَا وَ مَا التَّبَتُّلُ عِنْدَكِ قَالَتْ لَا اُرِيدُ التَّزْوِيجَ أبَداً قَالَ وَ لِمَ قَالَتْ ألْتَمِسُ فِي ذَلِكَ الْفَضْلَ فَقَالَ انْصَرِفِي فَلَوْ كَانَ فِي ذَلِكَ فَضْلٌ لَكَانَتْ فَاطِمَةُ(س) أحَقَّ بِهِ مِنْكِ إِنَّهُ لَيْسَ أحَدٌ يَسْبِقُهَا إِلَى الْفَضْل؛2
امام رضا(ع) فرمود: زنی خدمت امام باقر آمد و عرض کرد: من متبتله هستم. حضرت فرمود: تبتّل نزد تو چیست؟ عرض کرد: هرگز بنا ندارم ازدواج کنم! فرمود: برای چه؟ عرض کرد: دنبال فضل و برتری هستم. حضرت فرمود: منصرف شو؛ چون اگر ترک ازدواج، فضلی داشت حضرت زهرا(س) به آن سزاوارتر بود و احدی در فضل، بر حضرت زهرا(س) سبقت نمیگیرد.
و در روایت دیگری آمده است:
تَزَوَّجْ وَ إِلَّا فَأنْتَ مِنْ إِخْوَانِ الشَّيَاطِينِ؛3
ازدواج کن و گرنه از برادران شیطان خواهی بود.
قال رسول الله(ص): زَوِّجُوا أيَامَاكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ يُحْسِنُ لَهُمْ فِي أخْلَاقِهِمْ وَ يُوَسِّعُ لَهُمْ فِي أرْزَاقِهِمْ وَ يَزِيدُهُمْ فِي مُرُوَّاتِهِمْ؛4
فرزندان خود را به ازدواج درآورید؛ چون خداوند اخلاقشان را برای آنها نیکو میگرداند و رزقشان را وسعت میبخشد و مروّت آنها را زیاد میگرداند.
همة این روایات، نهی از عزوبت و امر به ازدواج کردهاند؛ برای اینکه اشخاص به فطرت الهی و اخلاق انسانی برسند. فطرت انسانی بر ترکیب میان قوای نباتی و حیوانی و مَلَکی است و حذف هر کدام، انسان را از فطرت خودش دور کرده و از اشرف خلایق بودن میاندازد؛ بنابراین ازدواج باید باشد؛ لکن اعتدال آن در انسان مطلوب است و گرنه قوای مَلَکی انسان حذف خواهد شد و مصداق آیه «أولئِكَ كَالْأنْعامِ بَلْ هُمْ أضَل»5 میشود؛ پس ازدواج، زمینهساز اعتدال قوای حیوانی است. مانع تفریط شده و با اعمال عقلانیت، از افراطش هم جلوگیری میشود و در نتیجه، قوای حیوانی به اعتدال میرسد.
لذا به همان اندازه که شهوت مداری و شهوت پرستی، انسان را از مقام خدایی خودش دور میکند، رهبانیت و ترک ازدواج هم انسان را دور میکند؛ چون در میان مخلوقات، انسان ترکیبی از خصوصیات ملائکه و حیوانات است. اشرف بودن انسان هم به همین دلیل است که در عین دارا بودن قوای حیوانی، میتواند خصوصیات ملکی را هم داشته باشد؛ ولی ملائکه، مانعی مثل قوای حیوانی را ندارند؛ بنابراین اگر انسان قوای حیوانی را در خود حذف کند، از جایگاه الهی خود دور شده است؛ چنانچه اگر قوای ملکی خود را حذف کرده و شهوت پرست شود، از جایگاه الهی خود دور شده است.
روزی به رسول الله(ص) خبر رسید چند نفر از اصحاب، زن و بچة خود را ترک کرده و در جای خلوتی مشغول عبادت شدهاند. حضرت ناراحت شد و در حالی که عبایشان به یک طرف آویزان بود، به سوی اصحاب شتافت و فرمود: «آیا از زنها روی میگردانید؛ در حالی که من با زنها معاشرت دارم. روزها غذا میخورم و شبها میخوابم؛ پس هر کسی از سنت من روی گرداند از من نیست».
این گروه، قسم بر ترک معاشرت با زنها خورده بودند؛ اما آیه نازل شد که خداوند شما را به قسم لغو مؤاخذه نمیکند.6
بنابراین مطلوب، تعدیل شهوات است به گونهای که قوای مَلَکی انسان ضایع نشود و این، راهی به جز ازدواج ندارد؛ پس ازدواج، زمینهساز تعدیل قوة شهوت است و در قوای نفسانی ایجاد تعادل کرده، زمینة لازم برای اخلاق معتدل و نیکو را فراهم میکند.
ایجاد آرامش
یکی دیگر از آثار ازدواج، ایجاد آرامش است. روشن است که منشأ بسیاری از بداخلاقیها، اضطراب روانی و نفسی است. در آموزههای دینی برای رفع این اضطراب، سفارشهایی شده که از جملة آنها خواب کافی و به موقع در شب است. آرامش نفسی و روانی، مهد تولید و پرورش اخلاق پسندیدهای است که از فطرت خدادادی انسان میجوشد و این آرامش، نه تنها مهد اخلاق معتدل است؛ بلکه شرط ارتباطات ملکوتی نفس است. کسی که میخواهد در سلوک الی الله ارتقا پیدا کند و مرتبه به مرتبه به کمال مطلق نزدیک شود، باید طمأنینه و آرامش لازم آن مرتبه را داشته باشد، تا به طمأنینة کامل برسد و نفس او نفس مطمئنه بشود: «يا أيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً»7 .
بنابراین انسان برای وصول به اخلاق حسنه و سلوک الی الله و وصول به کمال مطلق، باید در هر مرحله، دنبال تحصیل آرامش و طمأنینه لازم آن مرحله باشد و در بعضی از این مراحل، ازدواج، نقش مؤثر دارد.
نکاح اسماء
یکی دیگر از آثار ازدواج، نکاح و ترکیب اسماء است. این بُعد ازدواج، یک زاویه و بُعد لطیفتر و دقیقتری است که اگر خوب ملاحظه و محاسبه شود، دارای ثمرات تربیتی بسیار عالی، هم در تربیت فرزند و هم در تربیت زن و مرد خواهد بود و مسألة کفو بودن که در روایات مطرح شده است، در راستای شرایط این ترکیب قرار دارد.
در شجره اسماء الله، ترکیب دو اسم از اسمای الهی با همدیگر، مولد آثاری دیگر غیر از آثار مفردات ترکیب است که اگر این ترکیب، حساب شده باشد و سامانه صحیح خود را داشته باشد، مولد آثار نیک و مطلوب خواهد بود و گرنه تولید این ترکیب، آثار زیانباری خواهد بود. ترکیباتی که در عالم ماده، میان مواد واقع میشود، همه از مصادیق ترکیب اسماء است؛ چون ارکان همه اشیا را اسماء الله پر کرده است و اگر اسماء الله نبود، اشیا نه آثاری پیدا میکردند و نه وجودی. وجود و آثار مترتب بر وجود اشیا، همه ناشی از پر بودن ارکان آن شیء از اسماء الله است.
در دعای کمیل میخوانیم: «و باسمائک التی ملأت ارکان کلّ شیء» ازدواج هم یک ترکیب میان دو انسانی است که ارکان وجودی آنها را اسماء الهی پر کرده است؛ پس ازدواج، ترکیب میان اسماء است که اگر سامانة صحیح خود را داشته باشد، یعنی با عقد صحیح و شرعی و کفو بودن زن و مرد همراه باشد، باعث رشد و کمال روحی و نفسی و اخلاقی و حتی بدنی دو طرف میشود؛ اما اگر سامانة صحیح خود را نداشته باشد، باعث تنزّل روحی و نفسی و اخلاقی و جسمی طرفین میشود و آثار زیانبار دنیوی و اخروی خواهد داشت.
تولد فرزند، یکی از ثمرات این ترکیب است که اگر ترکیب و نکاح اسماء زن و مرد صحیح و حساب شده باشد، ثمرة آن ذریة طیب خواهد بود؛ یعنی فرزند با وجودی معتدل متولد میشود و تولیدات فکری و اخلاقی و رفتاری وی معتدل است. ثمرة ترکیب حضرت زهرا(س) و حضرت امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن و امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) میباشد؛ چون ترکیب در این ازدواج، تمام شرایط کمالی خود را دارد. در روایات است که اگر حضرت علی(ع) نبود، کفوی برای حضرت زهرا(س) نبود. 8
وقتی دو نفر هم کفو ازدواج کنند، تولید آنها تولید کمالات است و اگر این ترکیب، درست انجام شود، از آنها یک وجود جمعی مستوی الخلقه ایجاد میشود و اعتدال ترکیبی دارد که منشأ تولید افکار و اخلاق و رفتار معتدل فردی و اجتماعی است و به مرور زمان، این ترکیب، زن و مرد را به سوی وحدت حقیقی پیش میبرد و شاید همراه بودن آنها در عوالم بعد از عالم ماده، ثمرة حصول همین وحدت در این عالم باشد؛ لذا از حضرت زهرا(س) نقل شده است که به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «خدا مرا به تو اختصاص داده است هم در دنیا و هم در آخرت».
به همین سبب در روایات، بر مسألة کفو بودن زوجین بسیار تأکید شده است. 9
عن ابی عبدالله(ع): خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ فَقَدَ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ يَزَلْ نَاقِصَ الْعَيْشِ زَائِلَ الْعَقْلِ مَشْغُولَ الْقَلْبِ فَأَوَّلُهَا صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ الثَّانِيَةُ الْأَمْنُ وَ الثَّالِثَةُ السَّعَةُ فِي الرِّزْقِ وَ الرَّابِعَةُ الْأَنِيسُ الْمُوَافِقُ قُلْتُ وَ مَا الْأَنِيسُ الْمُوَافِقُ قَالَ الزَّوْجَةُ الصَّالِحَةُ وَ الْوَلَدُ الصَّالِحُ وَ الْجَلِيسُ الصَّالِحُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِيَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الدَّعَةُ؛10
پنج ویژگی است که هر کس یکی از آنها در او نباشد، در زندگی کامیاب نیست و بهرهوری عقلش کم و فراغت قلب و آرامش را از دست میدهد. نخست: سلامتی بدن، دوم: امنیت، سوم: وسعت روزی و چهارم: انیس همراه. راوی از امام میپرسد منظور از انیس موافق چیست؟ میفرماید: همسر صالح و فرزند صالح و همنشین صالح و پنجم که همه موارد را دربر دارد آسایش فراگیر و رفاه است.
این بُعد از ازدواج، بسیار مهم است؛ لذا برای روشن شدن آن، باید مسائل مختلفی بررسی شود که به یاری خداوند در حدّ بضاعت ناقص خود، آنها را مطرح میکنیم تا سرآغازی برای اهل فکر و اندیشه باشد و سرانجام راهگشایی برای خروج بشر از ابتلائات مختلف اخلاقی و اجتماعی شود.
حدوث و بقاء ترکیب اسماء
ترکیب اسماء، حدوثی دارد و بقایی. اگر این حدوث و بقا، شرایط خود را نداشته باشد، آثار مورد نظر از این ترکیب که کمال انسان است، حاصل نمیشود؛ بلکه باعث تنزل انسان از مقام منیع خود به عوالم موجوداتی پایینتر از مرتبه انسانی میشود.
اما حدوث این ترکیب، مشروط به وجود عقدی شرعی و به شرایط عقد است؛ برای مثال، دو طرف نباید از محارم باشند و گرنه یکی از شرایط حدوث ترکیب را ندارند و همچنین سایر شرایطی که در رسالهها ذکر شده است. اینها همه شرایط حدوث این ترکیب هستند؛ اما بقای این ترکیب، در دو بُعد خواهد بود. ممکن است کسی بگوید بیشتر از دو بعد است یا حتی همه را از یک زاویه نگریست؛ ولی ما به سبب اهمیت موضوع، میگوییم دو زاویه؛ با اینکه هر دو، قابل ادغام در هم است.
اول، مجالست و معاشرت است که از این نگاه، نحوه معاشرت دو طرف و نیز موارد مختلف، مثل غذا خوردن، گفت و گوهای خانوادگی، پوشاک، رفت و آمدهای اجتماعی و خانوادگی و امثال اینها بررسی میشود و هرکدام بحثی جدا را میطلبد و در مجموع، زن و مرد به حسب ظهور اسماء جمال و جلال در آنها باید رفتارهای حساب شدهای را داشته باشند تا ترکیب صحیح بقا پیدا کند و باعث کمال نفسانی آنها شود. هرکدام از شرایط که نادیده گرفته شود، بقاء ترکیبِ صحیح، به خطر میافتد و در نتیجه، سیر تکاملی ازدواج نفس در هر یک، متوقف میشود و باعث زیان دنیوی یا اخروی و یا هر دو میشود.
در اینجا این بحث مطرح میشود که وظیفة هر یک از زن و مرد در قبال رفتار نامناسب طرف مقابل خود چیست؟ تا اینکه ضرر از هر دو طرف و یا حداقل از خودش دفع شود؟
چنانچه قبلاً اشاره اجمالی کردهایم، گرفتن سامانة احسانی به خود، یک راهکار عام و قوی در همه موارد است؛ گرچه در هر مورد هم رفتاری خاص، ضرر را دفع میکند؛ ولی چون الآن در مقام بررسی این مباحث نیستیم، بحث آن را به محلّ خود واگذار میکنیم. فقط آنچه لازم است گفته شود، این است که در معاشرتها، بقاء ترکیب برای رساندن دو طرف به کمال، شرایطی را میطلبد که رعایت آنها برای این مقصد ضروری است و عدم رعایت آنها باعث میشود که ترکیب، آثار سوء و زیانباری پیدا کند و یا به کلی از بین برود.
بروز رفتارها و اخلاقهای مناسب است که هم نقص طرف مقابل را برطرف میکند و هم کمال شخص را افزایش میدهد؛ یعنی منشأ این رفتارها – اسماء- آثار خود را در نفس مقابل که فاقد این اسم بوده و یا این اسم در او ضعیف بوده ایجاد میکند و نیز خود در اثر صدور، ظرفیتش تکامل پیدا میکند و این اسم، قویتر میشود؛ برای مثال، حلیم، یکی از اسماء است. با ابراز آن کم کم طرف مقابل هم دارای این اسم میشود. خود شخص نیز در حلم قوت پیدا میکند.
زاویه دوم؛ مباشرت و مقاربت است که از این نگاه، نحوة مباشرت و مقاربت و شرایط آن بررسی میشود. این فرایند، در بقاء و در تأثیرگذاری ترکیب، بسیار حایز اهمیت است. توضیح میزان کیفی و کمی مقاربت -انشاء الله- در شماره بعد خواهد آمد.
ادامه دارد...
---
پی نوشت
1 . بحارالانوار، علامه مجلسی، لبنان، مؤسسة الوفاء بیروت، 1404 ق، ج 100، ص 220، ح 2(س).
2 . همان، ص 21(ص)، ح 1(س).
3 . همان، ص 221، ح 2(ص).
4 . همان، ح (س)(ع).
5 . سوره اعراف: 1(ع)(ص).
6 . «عن علی(ع): قَالَ إِنَّ جَمَاعَةً مِنَ الصَّحَابَةِ كَانُوا حَرَّمُوا عَلَى أنْفُسِهِمُ النِّسَاءَ وَ الْإِفْطَارَ بِالنَّهَارِ وَ النَّوْمَ بِاللَّيْلِ فَأخْبَرَتْ اُمُّ سَلَمَةَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فَخَرَجَ إِلَى أصْحَابِهِ فَقَالَ أ تَرْغَبُونَ عَنِ النِّسَاءِ إِنِّي آتِي النِّسَاءَ وَ آكُلُ بِالنَّهَارِ وَ أنَامُ بِاللَّيْلِ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي وَ أَنْزَلَ اللَّهُ: «لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ» فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا قَدْ حَلَفْنَا عَلَى ذَلِكَ فَأنْزَلَ اللَّهُ «لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أيْمانِكُمْ»، وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، قم، مؤسسه آل البیت، 140(ص) ق، ج 20، ص 21.
7 . سوره فجر: 2(ع) و 2(ع).
8 . قال(ع): لَوْ لَا أنَّ اللَّهَ خَلَقَ فَاطِمَةَ لِعَلِيٍّ مَا كَانَ لَهَا عَلَى وَجْهِ الْأرْضِ كُفْوٌ آدَمُ فَمَنْ دُونَه، وسائل الشیعه، ج 20، ص (ع)4.
9 . همان، ص 4(ع).
10 . همان، ص 51.